«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ الْکُفْرُ أَقْدَمُ مِنَ الشِّرْکِ ثُمَّ ذَکَرَ کُفْرَ إِبْلِیسَ ثُمَّ قَالَ فَمَنِ اجْتَرَى عَلَى اللَّهِ فَأَبَى الطَّاعَةَ وَ أَقَامَ عَلَى الْکَبَائِرِ فَهُوَ کَافِرٌ یَعْنِی مُسْتَخِفٌّ کَافِرٌ»(وسائل الشیعه،ج1،ص31)؛
کفر و شرک دو مقوله مجزا از یکدیگر بوده که دارای مراتبی هستند.به یک بیان در وجود هر انسانی غیر از اولیاء حقیقی خداوند که به مقام توجه و اخلاص تام در خصوص خداوند متعال رسیده اند مرتبه ای شرک و کفر وجود دارد؛چراکه حقیقت شرک،انگاشتن وجودی در کنار خداوند و سهیم دانستن او در بعدی از ابعاد زندگی همانند رزق،انس گیری و ...است و غالب انسان ها ولو ناخودآگاه درگیر چنین شرکی هستند که در روایات بدان از شرک خفی یاد شده و حقیقت کفر،ناسپاسی هرچند خفی در خصوص نعمت های خداوند و بجانیاوردن حق شکر حقیقی است؛چراکه شکر حقیقی در گرو به کار گرفتن و جریان یافتن تمام شئون درونی و بیرونی وجود انسان در مسیر خداوند است و کمتر انسانی از آن برخوردار است.
نکته حائز توجه این بوده که در اسلام،بابت شرک و کفر خفی،فرد مورد عتاب و عقاب قرار نمی گیرد اما بدون شک این دو موانعی برای رشد و سلوک اخلاقی او خواهند بود.